روز مرگم همه را مست کنید از می ناب
باده نوشید فراوان همگی مست و خراب
بهر آمرزش من ، میکده خیرات کنید
بهر آرامش من غسل دهیدم به شراب

شب ختمم نه کسان جامه خود را بدرند
نه نماز و روزه ی قضا ز ملا بخرند
واعظ و قاری و مداح ورودش ممنوع
مرده شور ِهمه مرده خوران را ببرند

جمله سیمین بدنان رقص کنان ناز کنند
حیف زیبایشان است لچک باز کنند
همه اموال مرا میکده ای باز کنند
آنقدر مست نمایند که پرواز کنند

باورم نیست به رکعت که سراسر عدد است
سر ِ خود را و خدا ،جنس کِلاه از نمد است
پارسی نزد خداوند نمازم خوانید
که خداوندِ جهان ، جمله زبانها بلد است

این بهشتی که بگویند مرا مفت گران
که زموسیقی و از می خبری نیست
شاهکارا تو به میخانه بمان زانکه بهشت
هم کشیده ست به گند از ِقبَل آقایان.