یه شبایى تو زندگى هست که وقتى دفتر خاطرات زندگیتو ورق میزنى به چیزایى میرسى که نمیدونى تقدیرت بوده یا تقصیرت…
به ادمایى میرسى که نمیدونى دردن یا همدرد…
به لحظه هایى میرسى که هضمش واسه دل کوچیکت سخته و به دردایى میرسى که براى سن و سالت بزرگه..
به ارزوهایى که توهم شد…
رویاهایى که گذشت….
به چیزایى که حقت بود اما شد توقع…
و زخمهایى که با نمک روزگار اغشته شد…..
و احساسى که دیگران اشتباه مى نامند…
و دست آخر دنیایى که بهت پشت کرده……
وبازهم انتهاى دفتر خودت میمانى….
و زخمهایى که روزگار پشت هم میزند…
و سکوت هم دواى دردش نیست…
کاش دنیا مهربان تر بودى…
رضا حسینی مقدم
مطالب مرتبط
میخوام یه پرونده ساده رو نشونتون بدم ببینید در اقتصاد کشور چی میگذره:
این هفته اعلام شد ۵۲ درصد سهام شرکت پتروشیمی امیرکبیر به بازنشستگان واگذار شد.
دمتون گرم 👏🏻
چه قدر شما به فکر مردم و بازنشسته ها هستید🥹
سید محرومان واقعا گل کاشته 😘
حالا بیایید ببینیم چی کار کردن؟
#رشتو
۱/۵
اگر قرارست درختان غیربومی بکارید؛ اگر قرارست درختان کاشتهشده را در فصل گرم سال رها کنید؛ اگر نمیتوانید ۱۰ تا ۱۵ سال از آن مراقبت کنید؛ اگر نمیتوانید از درختی که کاشتید در برابر آتشسوزیها محافظت کنید؛ اگر میخواهید برای نمایش درخت بکارید؛ لطفا درخت نکارید!
یک بیت شعر
امشب من و تو هردو، مستیم، ز می اما
تو مست می حسنی، من، مست می سودا
«سلمان ساوجی»