دیگه کلمات هم ناقصن؛
دیگه نمیشه باهاشون بازی کرد.
دیگه جمله ای نمونده که گفته نشه، دیگه احساسی برای بیان نداریم، دیگه هیچ صحنه ای زیبا نیست.
هیچ شعری حرف جدیدی برای گفتن، هیچ عکسی صحنه جدیدی و هیچ کتابی موضوع جدیدی نداره.
افتادیم رو تکرار؛
ما داریم در بعد ها و قبل های دیگران تکرار میشیم.
همه، همه چیز رو از همه وجوهش دیدن، دیگه هیچ چیزی برا دیدن هم وجود نداره.
قسمتی از همه چیز در طول همیشه برای همه داره اتفاق میفته.
دیگه هیچ چیز در کلمات، با حروف و علایم، در جملات قابل بیان نیست.
شاید باید برگردیم عقب و دوباره یه طور دیگه شروع کنیم.
داریم هی میکرو ماکروش میکنیم، چیز جدیدی پیدا کنیم ولی ما حتی تو خودمون هم گم ایم.
چیزی که معلومه؛ همه چیز سادست ولی ساده نمیبینیمش، سخت میبینیمش و به سختی حلش میکنیم.
همه چیز قبل از تولد آشکار بوده و بعد از مرگ آشکار خواهد بود، سکوت بوده و سکوت خواهد بود.
اگه من شروعش میکردم همون اولِ اول تمومش میکردم تا هیچ همهمه ای جهان رو فرا نگیره…
این متن پر از انرژی منفی بود. خواستم باهاتون به اشتراک بزارم.
رضا حسینی مقدم
مطالب مرتبط
میخوام یه پرونده ساده رو نشونتون بدم ببینید در اقتصاد کشور چی میگذره:
این هفته اعلام شد ۵۲ درصد سهام شرکت پتروشیمی امیرکبیر به بازنشستگان واگذار شد.
دمتون گرم 👏🏻
چه قدر شما به فکر مردم و بازنشسته ها هستید🥹
سید محرومان واقعا گل کاشته 😘
حالا بیایید ببینیم چی کار کردن؟
#رشتو
۱/۵
اگر قرارست درختان غیربومی بکارید؛ اگر قرارست درختان کاشتهشده را در فصل گرم سال رها کنید؛ اگر نمیتوانید ۱۰ تا ۱۵ سال از آن مراقبت کنید؛ اگر نمیتوانید از درختی که کاشتید در برابر آتشسوزیها محافظت کنید؛ اگر میخواهید برای نمایش درخت بکارید؛ لطفا درخت نکارید!
یک بیت شعر
حافظ ار سیم و زرت نیست چه شد شاکر باش
چه به از دولت لطف سخن و طبع سلیم
«حافظ»