آرشیو تگ: آهسته

کمی روشن

کمی روشن

لحظه های زندگی من دارن میگذرن. آهسته تر می دوند. پلک نمیزنم. حماقت نمیکنم. در سکوتی عمیق و عمیق تر غرق شده ام. سکوت رو میپرستم. حوصله ام تموم شد، حافظه ام ضعیف شد، زندگیم خیلی عادی شد، شب و روزم یکی شد، بیداریم تموم شد و سکوتم حقیقی شد که روشن تر از خاموشی ندیدم. بیشتر بخوانید »

برو بالای صفحه