آرشیو تگ: تنهایی

عزت نفس

عزت نفس

هر چقدر هم تنها هستی … لباس خوب بپوش … برای خودت غذای خوب بپز … خودت را به صرف قهوه ای تلخ در یك گوشه اتاق مهمان كن… برای خودت گاهی هدیه ای بخر … وقتی به روح احترام میگزاری … احساس سربلندی میكند … آنوقت از تنهایی به دیگران پناه نمیبرد … عزت نفس غوغا میكند … بیشتر بخوانید »

چه رسم عجیبی داریم ما آدما !

چه رسم عجیبی داریم ما آدما !

چه رسم جالبی داریم ما آدما ! محبتت را می گذارند پای احتیاجت … صداقتت را می گذارند پای سادگیت … سکوتت را می گذارند پای نفهمیت … نگرانیت را می گذارند پای تنهاییت … و وفاداریت را پای بی‌کسیت … و آن قدر تکرار می کنند که خودت باورت می شود که تنهایی و بی کس و محتاجی !!! آدم ها آن قدر زود عوض می شوند … آن قدر زود که تو فرصت نمی کنی ... بیشتر بخوانید »

فکر کنم

فکر کنم

فكر میكنم اگه فكركنی كه همه فكر میكنن پیششونی اشتباه میكنی! یعنی طوری باید فكر كنی تو این دنیا هیچ كی رو بجز خودت نداری!!! به نظرم این از همه بهترتر باشه… انگار تو این دنیای بزرگ كسی به جز خودت نیست كه بهت كمك كنه. هست ولی… نمیدونم، اینجاشو نگم بهتره ! بیشتر بخوانید »

روزگار

روزگار

پك می زنی مرا چو سیگار ، روزگار.در ازدحام شب تو بیكار ، روزگار. ساعت‌ نبستم به خود، چونكه‌ بی‌زمان.مصلوب ساعتم به دیوار، روزگار. بیشتر بخوانید »

کاش می تونستم

کاش می تونستم

کاش میتوانستم با دستانی که محکوم به نوشتنند تنهاییم، دلتنگیم و سکوت سرد فاصله ها را برایت نقاشی کنم. کاش میدانستی عشق چه رنگی دارد تا میتوانستم از دلتنگی هایم با همان رنگ برایت بوم بسازم. کاش میتوانستی شب هنگام با بالهای شیشه ای خیالت تا رویاهای شکستنی خیالم پرواز کنی. دستانم را بگیری و تا ته زمان با من سخن گویی. کاش می دانستی هر شب در تکرار لحظه ها خسته از سکوتی بی انتها با ... بیشتر بخوانید »

دیگه نمی خوام

دیگه نمی خوام

یه چند روزیه از تنهایی و دل گرفتی های خودم می گم. این دیگه آخریشه. در تنهایی خود لحظه هایی را برایت گریه کردم. در بی کسیم برای تو که هیچكس و همه کسم بودی گریه کردم. در حال خندیدن بودم که به یاد خنده های سرد  ولی تلخت گریه کردم. در حین دویدن در کوچه پس كوچه های زندگی بودم که ناگاه به یاد لحظه هایی که بودی و اکنون نیستی ایستادم و آرام گریه کردم. ... بیشتر بخوانید »

برو بالای صفحه