دلبری با دلبری
میگویند در یک مجلسی از ژولیده نیشابوری پرسیدند: میتوانی فی البداهه شعری بگویی که ده تا کلمه ” دل ” درآن باشد و هر کدام معنای مختلفی داشته باشد؟ و او رباعی زیر را در همان مجلس سرود: دلبری با دلبری، دل از کفم دزدید...
افتادیم رو تکرار
دیگه کلمات هم ناقصن؛ دیگه نمیشه باهاشون بازی کرد. دیگه جمله ای نمونده که گفته نشه، دیگه احساسی برای بیان نداریم، دیگه هیچ صحنه ای زیبا نیست. هیچ شعری حرف جدیدی برای گفتن، هیچ عکسی صحنه جدیدی و هیچ کتابی موضوع جدیدی نداره. افتادیم رو تکرار؛...
آنا دیلیم یازیرام سنی
آنا دیلیم ! سیجیللی ﺩﻓﺘﺮﻳﻨﺪﻥ آدیوی سیلیب؛ پنجره نین بوغونا یازیرام سنی داش دیوارلارا، تورپاغا، یئره، آغاج گووده لرینه قازیرام سنی بعضاده هئچ نه ییم اولمور یازماغا بارماقلا هاوایا یازیرام سنی! سنی یازیرام من، یازاجاغام دا ایسته مه سن ده هئچ سئومه سن ده ! هرنه...