اسپم فکری

امشب از اون شب هایی هست که همین طور افکار عجیب غریب میاد به ذهنت و ول کن هم نیست… ذهنت اسپمه از تک تک آدمایی که میشناسی و نمیشناسی… دارم به این فکر می کنم که آدم میتونه راحت تر زندگی کنه، کم دغدغه تر، آزاد تر… دارم به این فکر می کنم که چرا آدما عوض شدن؟ چرا اینطوری شدن؟!! همه چیز رو جوری میبینن که خودشون دلشون میخواد. خودخواه شدن … دارم به این فکر می کنم که چرا اینقدر سنگدل شدن؟ چرا اینقدر خونسرد شدن؟ یا باید اینارو از خودم بپرسم … اینکه گاهی ساکت میشم، گاهی پرحرف … به اینکه دلم میخواد گوشیم رو یه ماه خاموش کنم … دارم به این فکر می کنم که حتی تو این وبلاگ هم نمیتونم حرف هایی رو بزنم که می خوام …
شاید از این به بعد اون بالا بنویسم! چیزهایی رو که باید مینوشتم! یا کلا کرکره شو بکشم پایین !!!
امشب باید هندسفری رو بزاری تو گوشت و یواش یواش خوابت ببره … وقتی صبح از خواب پا میشی ببینی بالشت خیس اشکه !!!

پی نوشت : خودمونیم حالا ، بد هم نمیگذره ها !!!