آرشیو دسته: یادداشت

“ دقت کردین ؟! دقت كردین به اینكه اکثرا جعبه پیتزا مربعی شکله ولی خود پیتزا دایره ست، ما هم مثلثیش میكنیم و میخوریمش ؟! ”

فکر کنم

فکر کنم

فكر میكنم اگه فكركنی كه همه فكر میكنن پیششونی اشتباه میكنی! یعنی طوری باید فكر كنی تو این دنیا هیچ كی رو بجز خودت نداری!!! به نظرم این از همه بهترتر باشه… انگار تو این دنیای بزرگ كسی به جز خودت نیست كه بهت كمك كنه. هست ولی… نمیدونم، اینجاشو نگم بهتره ! بیشتر بخوانید »

“ میگن وقتی داری با كسی می حرفی و بهترین دوستت پیشته ، دوستی كه خیلی دوستت داره ، تركت میكنه ”

ضربان زمان

ضربان زمان

می دونی امروز به چی فکر می کردم؟ به این که چند سال گذشت. به این که بیش از هزار شب گذشت… هزاران هزار ساعت… میلیون ها لحظه ! عمری که می تونست اینجوری نگذره. و تقصیر من بود! تقصیر تو بود! تقصیر هممون بود! هر روز به تمام دیوار ها نگاه می کنم. باید جایی نوشته شده باشه. حتماً یه جا هست. یه گوشه گنگ شاید تو یه کوچه های بن بست. شاید زیر یه پل ... بیشتر بخوانید »

امتحان کن

امتحان کن

شاید تنها وقتی بتونیم راجع به زندگی خودمون قضاوت کنیم که از بیرون به رویدادها و جزئیاتش نگاه کنیم… شاید تنها وقتی بتونیم راجع به زندگی دیگران قضاوت کنیم که خودمون رو درون شرایطی که توش هستن، فرض کنیم… فكر میكنم همه دارن در مورد من اشتباه قضاوت میكنن یا من اشتباه قضاوت میكنم! هرچند خیلی سخته ولی امتحان كن! ، هردوشو بیشتر بخوانید »

سفید، سیاه

سفید، سیاه

تا حالا شده وسط یه شهر گم بشی؟! تا حالا شده بخوای فقط راه بری بدون اینکه بدونی کجا میری، كجا هستی، بدون اینکه بدونی برا چی داری میری؟! این همه آدم، اما هیچ کس رو نمیشناسم. همه فقط زل زدن به گیجی و منگی من. منی که دارم اینور اونور رو نگاه میکنم تا شاید بفهمم کجا هستم. شاید بفهمم برا چی هستم. شاید یادم بیاد کجا می خواستم برم. شاید یه نگاه به ساعتم بندازم! ... بیشتر بخوانید »

دیگه نمی خوام

دیگه نمی خوام

یه چند روزیه از تنهایی و دل گرفتی های خودم می گم. این دیگه آخریشه. در تنهایی خود لحظه هایی را برایت گریه کردم. در بی کسیم برای تو که هیچكس و همه کسم بودی گریه کردم. در حال خندیدن بودم که به یاد خنده های سرد  ولی تلخت گریه کردم. در حین دویدن در کوچه پس كوچه های زندگی بودم که ناگاه به یاد لحظه هایی که بودی و اکنون نیستی ایستادم و آرام گریه کردم. ... بیشتر بخوانید »

هر بار که میخوام اینجا چیزی بنویسم ، زیاد فکر میکنم! خودم رو در قبال نوشته های خودم مسئول میدونم. ولی هر چی فکر میکنم میبینم چیزایی که می خوام بنویسم به جز خودم به درد هیچ کسی نمیخوره. شاید اگه من رو هم به اون حد از فکر کردن نرسونه، به درد خودم هم نخوره. یعنی اگه عكس های هواپیمای جاسوسی امریکا (پهپاد RQ170) رو برا نمایش میذاشتم فایده ش برا ملت بیشتر بود. ولی اگه چیزی رو که من مد نظرم بوده کسی گرفته باشه احتمالاً داره این وبلاگ رو دنبال میکنه. به هر حال هنوز از این مزخرف گویی خسته نشدم. از جایی كه دوسه روزه مستقل شدم.تا خودم نخوام کسی نمیتونه جلوی منو بگیره ! این یعنی ، تا من هستم، این وبلاگ هم هست.

برو بالای صفحه