سیگار نود درصدی
سلام، دیدم قسمت خاطرات سایت یکم کم حجمه، گفتم خاطره ای که از خودم ندارم بنویسم، لااقل از دوستم شهاب یکی دو سطر براتون بگم… میگه رفته بودیم واسه نهار تو دانشگاه. داشتیم با دوستامون گپ میزدیم. یه سیگار درآوردم، آتیشش زدم شروع کردم به…
جمع کثیری از مردم،
کسانی که فهم و توان اداره
یک شرکت،
یک مدرسه،
یک مغازه،
یک مزرعه،
یک کارگاه،
یک ساختمان،
یک تیم،
و خلاصه یک مجموعه را دارند،
هر روز که مشغول کار میشوند،
و هر شب که خبرها را میخوانند،
دلشان از نحوه اداره این کشور به درد میآید.
#بدسالاری
یک بیت شعر
بی خیالش مباد منظر چشم
زان که این گوشه جای خلوت اوست
«حافظ»