امان از دست این اینترنت
اینترنت بزار برم بخوابم، خواهش میکنم!
ضربان زمان
می دونی امروز به چی فکر می کردم؟ به این که چند سال گذشت. به این که بیش از هزار شب گذشت… هزاران هزار ساعت… میلیون ها لحظه ! عمری که می تونست اینجوری نگذره. و تقصیر من بود! تقصیر تو بود! تقصیر هممون بود!...
ترجمه جالب فیسبوک
اینم ترجمه ی oOps به زبان فارسی که می شه اووخ :-D فک کنم الان رفع شده باشه ” بیست و پنجم دی ماه “
دوست دارم، ندارم، دارم
نمیدونم از کجا شروع کنم! از اولش تو قلبم جا داشتی، از اول اولش… یجورایی دوستت دارم، یجورایی دیگه عاشقتم، یجورایی دیگه احساس میکنم میخوای دلم و بشکنی، دوستم نداری… پرسیدند دوست بهتر است یا برادر؟ گفت دوست برادری است که انسان مطابق میل خود...
سفید، سیاه
تا حالا شده وسط یه شهر گم بشی؟! تا حالا شده بخوای فقط راه بری بدون اینکه بدونی کجا میری، کجا هستی، بدون اینکه بدونی برا چی داری میری؟! این همه آدم، اما هیچ کس رو نمیشناسم. همه فقط زل زدن به گیجی و منگی...
کاش می تونستم
کاش میتوانستم با دستانی که محکوم به نوشتنند تنهاییم، دلتنگیم و سکوت سرد فاصله ها را برایت نقاشی کنم. کاش میدانستی عشق چه رنگی دارد تا میتوانستم از دلتنگی هایم با همان رنگ برایت بوم بسازم. کاش میتوانستی شب هنگام با بالهای شیشه ای خیالت...