یه شبایى تو زندگى هست كه وقتى دفتر خاطرات زندگیتو ورق میزنى به چیزایى میرسى كه نمیدونى تقدیرت بوده یا تقصیرت… به ادمایى میرسى كه نمیدونى دردن یا همدرد… به لحظه هایى میرسى كه هضمش واسه دل كوچیكت سخته و به دردایى میرسى كه براى سن و سالت بزرگه.. به ارزوهایى كه توهم شد… رویاهایى كه گذشت…. به چیزایى كه حقت بود اما شد توقع… و زخمهایى كه با نمك روزگار اغشته شد….. و احساسى كه دیگران ... بیشتر بخوانید »
آرشیو تگ: گذشته
مزخرف
27 آبان 1392
یه نگاه به الانم… یه نگاه به گذشته یه نگاه به دیروزم… یه نگاه به امروزم میبینم چقدر عوض شدم… همون بچه ی معصوم… همون پسرکه دل پاک … همون کوچولوی با نمک… شده مثلا یه آدم بزرگ… چقدر مزخرف میشه آدم وقتی بزرگ میشه! آرزو های بزرگ داشتن به جای آرزوی یدونه از اون ماشین بزرگ های کنترلی داشتن… چقدر بده وقتی دلت صاف نیست… وقتی که روحت درست نیست… وقتی که خود واقعیت نیستی… وقتیکه ... بیشتر بخوانید »