تا حالا شده وسط یه شهر گم بشی؟! تا حالا شده بخوای فقط راه بری بدون اینکه بدونی کجا میری، کجا هستی، بدون اینکه بدونی برا چی داری میری؟! این همه آدم، اما هیچ کس رو نمیشناسم. همه فقط زل زدن به گیجی و منگی من. منی که دارم اینور اونور رو نگاه میکنم تا شاید بفهمم کجا هستم. شاید بفهمم برا چی هستم. شاید یادم بیاد کجا می خواستم برم. شاید یه نگاه به ساعتم بندازم! ... بیشتر بخوانید »
خانه » آرشیو تگ: گریه
آرشیو تگ: گریه
دیگه نمی خوام
آذر ۲۹, ۱۳۹۰
یه چند روزیه از تنهایی و دل گرفتی های خودم می گم. این دیگه آخریشه. در تنهایی خود لحظه هایی را برایت گریه کردم. در بی کسیم برای تو که هیچکس و همه کسم بودی گریه کردم. در حال خندیدن بودم که به یاد خنده های سرد ولی تلخت گریه کردم. در حین دویدن در کوچه پس کوچه های زندگی بودم که ناگاه به یاد لحظه هایی که بودی و اکنون نیستی ایستادم و آرام گریه کردم. ... بیشتر بخوانید »