ریشهی سقوط ما
خائنانهترین خیانتها آنهایی هستند که وقتی یک جلیقه نجات در کمدت آویزان است، به خودت دروغ میگویی که احتمالاً اندازهی کسی که دارد غرق میشود نیست. اینجوری است که نزول میکنیم و همینطور که به قعر میرویم، تقصیر همهی مشکلات دنیا را میاندازیم گردن استعمار…
آن زمان خودم را از همه کارها و عشق ها رها می کنم
شب ها که دریا گهواره ام می شود و سوسوی ستاره های رنگ پریده رویِ موج های عریض اش استراحت می کند آن زمان خودم را از همه کارها و عشق ها رها می کنم آرام می شوم و تنها نفس می کشم دریایی تکانم…
مست کنیدم از می ناب
روز مرگم همه را مست کنید از می ناب باده نوشید فراوان همگی مست و خراب بهر آمرزش من ، میکده خیرات کنید بهر آرامش من غسل دهیدم به شراب شب ختمم نه کسان جامه خود را بدرند نه نماز و روزه ی قضا ز…
دلبری با دلبری
میگویند در یک مجلسی از ژولیده نیشابوری پرسیدند: میتوانی فی البداهه شعری بگویی که ده تا کلمه ” دل ” درآن باشد و هر کدام معنای مختلفی داشته باشد؟ و او رباعی زیر را در همان مجلس سرود: دلبری با دلبری، دل از کفم دزدید…
جمع کثیری از مردم،
کسانی که فهم و توان اداره
یک شرکت،
یک مدرسه،
یک مغازه،
یک مزرعه،
یک کارگاه،
یک ساختمان،
یک تیم،
و خلاصه یک مجموعه را دارند،
هر روز که مشغول کار میشوند،
و هر شب که خبرها را میخوانند،
دلشان از نحوه اداره این کشور به درد میآید.
#بدسالاری
یک بیت شعر
بیا و سلطنت از ما بخر به مایه حسن
و از این معامله غافل مشو که حیف خوری
«حافظ»