آرشیو دسته: دل‌نوشت

خاطرات

خاطرات

  یه شبایى تو زندگى هست كه وقتى دفتر خاطرات زندگیتو ورق میزنى به چیزایى میرسى كه نمیدونى تقدیرت بوده یا تقصیرت… به ادمایى میرسى كه نمیدونى دردن یا همدرد… به لحظه هایى میرسى كه هضمش واسه دل كوچیكت سخته و به دردایى میرسى كه براى سن و سالت بزرگه.. به ارزوهایى كه توهم شد… رویاهایى كه گذشت…. به چیزایى كه حقت بود اما شد توقع… و زخمهایى كه با نمك روزگار اغشته شد….. و احساسى كه دیگران ... بیشتر بخوانید »

شاید آخرین انتخاب ، بهترین باشد

شاید آخرین انتخاب ، بهترین باشد

امروز دوباره شروع کردم به نوشتن، خودکار و یک کاغذ سفید طویل، با یک ذهن پر آشوب با درد های روی هم انباشته…. آنقدر ننوشتم که میخوام هر حرف و کلمه را به اندازه یک جمله بنویسم، تا جای این همه جای خالی را پر کند… بعد از این همه مدت هنوز منم را پیدا نکردم … به این فکرم که شاید نتوانم خودم را پیدا کنم، شاید تا ابد میدانی از آن زمان تاکنون نظرم در مورد ... بیشتر بخوانید »

بحث در رابطه با مهدویت

بحث در رابطه با مهدویت

بحث ای سیاسی رو خواهش اینجا نزنید. این رسانه ها (وایبر – تلگرام – واتس اپ و …) جای بحثش نیست اینجا دین واقعی اسلام و حضرت مهدی عج رو معرفی بفرمایین تا اونایی که میخوان کاری بکنن عظمت مهدویت رو بفهمند مهدویت رو اونا دنبالشن از ما بگیرن بیایید برا اون کاری انجام بدیم با بحث در مورد رسایی ها و مطهری ها فقط وقت خودمون رو تلف میکنیم بیشتر بخوانید »

شیرین ترین توت ها

شیرین ترین توت ها

شیرین ترین توت ها، پای درخت میریزد در حالی که ما برای چیدن توت های کال ، چشم به بالا ترین شاخه ها دوخته ایم. “این است حکایت ندیدن بهترین ها” برای صدقه دادن، توی جیبهایمان بدنبال کمترین مبلغ (سکه) میگردیم ! اونوقت ازخداوند بالاترین درجه نعمتها را هم میخواهیم !!! چه ناچیز می بخشیم… وچه بزرگ تمنا میکنیم… بیشتر بخوانید »

بدون مقدمه

بدون مقدمه

بدون مقدمه بگویم: -در های استادیوم را از ساعت 11:23 باز کردید تا هوادار به فاصله 10 ساعت مانده به بازی ، خود را به استادیوم برساند و خسته شود. -در حالی که میدانستید این بازی بیشترین هوادار ممکن را به استادیوم خواهد کشاند ،‌ آب کافی برای فروش در اختیار نگذاشتید تا هوادار چیزی حدودی 11 ساعت ، روزه آب بگیرد . -به فاصله 4 ساعت مانده به بازی در شرایطی که استادیوم کاملا پر شده ... بیشتر بخوانید »

هنوز

هنوز

هنوز ؛ درهمین نزدیكی ما، مردى گوسفند می کشد و خونش را به ماشین چند صد میلیونى اش میمالد ! پسری پشت ماشینش می نویسد : «بیمه قمر بنی هاشم»، یا می نویسد «یا جد فلانی» اما مثل یابو میراند ! هنوز برای ازدواج استخاره می کنند نه تحقیق ! هنوز توی چاه پول می ریزند و نامه عربی پست می کنند ! هنوز مردم چشم دیدن بوسه عشق را ندارند درحالیكه برای دیدن صحنه اعدام باشوق ... بیشتر بخوانید »

اسارت

اسارت

در حقیقت ما همه بشر بودیم! تا اینکه نژاد ارتباطمان را برید. مذهب، از یکدیگر جدایمان ساخت!! سیاست، بینمان دیوار کشید. و ثروت، از ما طبقه ساخت. همه آزادی میخواهند بی آنکه بدانند اسارت چیست! اسارت به میله های دورت نیست، به حصارهای دور تفکرت است… بیشتر بخوانید »

“ دلم یک عالمه حرف ناگفته داره. همین الان، همین لحظه ”

- درد دل -
اون دختره

اون دختره

ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻪ ﺷﺐ ﺑﯿﺎﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﻫﺮ دقیقه ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﯽ ﺩﻡ ﺩﺭ ﻭاستاﺩﻩ، ﺧﯿﻠﯽ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﻩ. ﺍﻭﻥ ﺩختری ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮐﻨﺘﺮﻟﺖ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﺯﻧﮓ ﻧﺰﻧﯽ پیدﺍﺷﻮﻥ ﻧﻤﯿﺸﻪ ،ﺧﯿﻠﯽ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﻩ. ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﮔﻪ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺒﯿﻨﺘﺘﻮﻥ ﺗﺎ یه ﻫﻔﺘﻪ ﻏﺬﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﻩ ﻭ ﺁﻫﻨﮓ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﺪﻩ ﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﻗﻬﺮ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﺎ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﮔﻪ ﺑﺎ یه ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺒﯿﻨﺘﺖ ﻣﯿﮕﻪ: «ﺍﺷﮑﺎﻝ ﻧﺪﺍﺭﻩ»، ﺧﯿﻠﯽ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﻩ. ﺍﻭﻥ ... بیشتر بخوانید »

“ بالا و پایینش آسمون یه رنگه.. واسه اونیه که واسه آبرو بجنگه ”

- امیر خلوت -
عزت نفس

عزت نفس

هر چقدر هم تنها هستی … لباس خوب بپوش … برای خودت غذای خوب بپز … خودت را به صرف قهوه ای تلخ در یك گوشه اتاق مهمان كن… برای خودت گاهی هدیه ای بخر … وقتی به روح احترام میگزاری … احساس سربلندی میكند … آنوقت از تنهایی به دیگران پناه نمیبرد … عزت نفس غوغا میكند … بیشتر بخوانید »

برو بالای صفحه